چرا ایفا به جای اینکه کمک بلاعوض کند، قرض می دهد؟

چرا ایفا مثل سایر خیریه ها و مراکز نیکوکاری به دنبال جمع آوری اعانه و کمک های بلاعوض نیست ؟
چرا بر «قرض» دادن مصر و پایبند است و باور دارد با این روش می تواند اثر گذار باشد؟
شاید به راستی نمی شود از انگیزه و فلسفه ای که در این ایده وجود دارد به سادگی عبور کرد. در این جستار قصد داریم حرف های ناگفته ای راجع به اهمیت قرض دادن و ترویج فرهنگی همسو با حفظ عزت نفس و کرامت انسانی اقشار کم در آمد بپردازیم.

تو ناتوان نیستی!

پرورش خودباوری و پایبندی به حقوق انسانی برای ایجاد هر تغییری لازم است. شاید مهم ترین دلیل در اصرار به قرض همین باشد. ما توانمندی، اراده و انگیزه شگفت آوری را در وجود روستاییان محروم دیده ایم و به همین دلیل است که می خواهیم به تک تک‌شان یادآوری کنیم ناتوان نیستند بلکه فرصت و امکانی برای رشد و شکوفایی نداشته اند.
ما می توانیم با قرض دادن ضمن حفظ عزت نفس و کرامت انسانی افراد، تفکر فقیر و ناتوان بودن را در ذهن شان تغییر بدهیم و خودشان را ناجی خودشان بدانیم. در واقع هر شخصی پس از دریافت وام به انگیزه ای درونی دست می یابد تا در صرف درست این مبلغ و باز پرداخت آن مشوقش باشد. وقتی کسی بتواند قرضش را پس بدهد حداقل به خودش ثابت می شود فردی ناتوان و بی اراده نیست بلکه می تواند کار کند و خودش از پس هزینه های زندگی بر بیاید.

اثرگذاری

ما با تکیه بر تجارب‌مان متوجه شدیم قرض دادن در فرآیند اثر گذاری موثر تر عمل می کند. ایفا هیچ وقت قصد نداشته مرهمی موقت بر مشکلات باشد و یا درد مردم را با پرداخت کمک های مالی قابل تحمل تر کند. ما همواره در تلاش بوده ایم با رویکردی پایدار و مستمر چرخه معیوب فقر را بشکنیم.

به همین خاطر بر این باوریم که برای کاهش فقر و محرومیت زدایی می بایست راه حل های موقت و سطحی را کنار گذاشته و با ایجاد فرصت‌های شکوفایی و دسترسی برابر به منابع مالی تاثیر سازنده و بلند مدتی داشته باشیم. ایفا حمایت های مالی خود را در قالب قرض ارائه می دهد زیرا با این کار ضمن حفظ عزت نفس و کرامت انسانی افراد، موجب ایجاد انگیزه و پشتکاری در آنها خواهد شد که احساس مسئولیت کنند و در تلاش باشند به درآمدی پایدار دست یابند.

به این ترتیب کسب و کار های روستایی دایر خواهند شد، در این مسیر اثری ماندگار در زندگی آنها صورت خواهد گرفت و تغییر و توسعه پایدار اتفاق خواهد افتاد.

پایستگی در کمک های انسان دوستانه

شاید شما نیز با قانون پایستگی فیزیک آشنا باشید اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چه خوب می شد کمک های شما نیز بتواند خاصیت پایستگی پیدا کند؟

 ایفا به شما این امکان را می دهد کمک های‌تان در جریان باشد. در واقع شما به راه اندازی کسب و کار فردی از طبقه محروم روستایی کمک می کنید؛ او نیز می تواند با این حمایت به یک کارآفرین مبدل شود و برای چند نفر دیگر شغل ایجاد کند. نکته مهم در اینجاست که کمک های مالی شما بلاعوض نیست و فرد پس از دریافت حمایت باید قرض خود را پس بدهد و همان مبلغ برای کمک به متقاضی و کسب و کار دیگری اختصاص یابد. به عبارتی حتی کمک کم و اندک شما می تواند بار ها و بار ها در چرخه‌ی کمک به افراد مختلفی سهیم باشد.

ایده قرض از کجا بوجود آمد؟

جالب است بدانید یک زن شریف و با جنم روستایی باعث شد ایده‌ی «قرض» در ساختمان فکری ایفا شکل بگیرد. این داستان را از زبان مدیریت مجموعه ایفا، خانم سارا شاهرخی بخوانید:

سال 96 زلزله کرمانشاه رخ داده بود. در حین کمک رسانی متوجه شدم اکثر انبار ها از اقلام، وسایل و بار های اضافه ای پر شده است که بسیاری از آنها بدون نیازسنجی مناسب جمع آوری و در آن جا اصراف می شدند. همزمان ویدئویی از جازموریان دیده بودم که مردم بسیار فقیر هستند و در کپر زندگی می کنند. تصمیم گرفتم وسایلی که در انبار های کرمانشاه داشت تلف می شد را با خاور به جازموریان ببرم. خیلی ها گفتند خطرناک است و نباید رفت. می گفتند آنجا مسلح هستند اما من با یک خاور وسایل و یک عکاس به جازموریان رفتم. در آن جا با افراد مختلفی صحبت کردم و با خانم بامری آشنا شدم. او کارمند بخشداری بود و برای نیاز سنجی و توزیع وسایل کمک زیادی به من کرد. با کمک او روستا ها را شناسایی کردم و بار ها را در میان شان توزیع می کردم که با هاجر خانم آشنا شدم. هاجر خانم مدام من را صدا می زد و می خواست سوپر مارکتش را به من نشان بدهد. سرم شلوغ بود و با اینکه از خستگی نای ایستادن نداشتم اما قبول کردم و رفتیم تا سوپر مارکتش را ببینیم. وقتی که به آنجا رسیدیم، دیدم یک حصیر پهن کرده و کیسه زباله ای گذاشته و چهار تا روغن موتور می فروشد. خودش هم روی یک سنگی که صندلی اش محسوب می شد می نشست. این سوپر مارکتش بود! به شدت غافلگیر شدم. پرسیدم:« هاجر خانم چه آرزویی داری؟» گفت :« من آرزو دارم تیرچه و بلوک بخرم و اینجا یک اتاقک برای سوپرمارکت درست کنم.» آن موقع روستا اصلا سوپر مارکت نداشت. گفتم :« چقدر پول لازم داری؟» گفت :« من اگر ۲ میلیون داشته باشم می تونم اینجا رو درست کنم.» کمی فکر کردم و گفتم :« من می تونم این پول رو بهت قرض بدم. می تونی ماهی ۵۰ تومن به من بدی؟» گفت :« آره می تونم»
از روستای هاجر خانم تا اولین دستگاه ATM یک ساعت و نیم با ماشین راه بود. هاجر خانم حتی یکبار هم ۵۰ تومانش عقب نیفتاد و هر ماه این مسیر را چه با وسیله و چه بی وسیله طی می کرد و سر تاریخ هزینه را می داد. ۲ میلیون دیگر هم از جایی قرض گرفته بود و با ۴ میلیون سوپر مارکتش را راه اندازی کرد. در سفری بعدی ام به جازموریان سوپر مارکتش را دیدم که فقط یک یخچال و کولر کم داشت. ۲ میلیون دیگر هم جور کردم و به خاطر خوش قولی اش به او دادم. با ۴ میلیون قرض من زندگی این زن روستایی زیر و رو شد و اولین سوپرمارکت روستا را راه انداخت.از این جا بود که تصمیم گرفتم به مردم قرض بدهم.